جدول جو
جدول جو

معنی رم دادن - جستجوی لغت در جدول جو

رم دادن
ترساندن و فرار دادن، بیشتر دربارۀ جانوران می گویند
تصویری از رم دادن
تصویر رم دادن
فرهنگ فارسی عمید
رم دادن
(تَ گَدْ دی کَ دَ)
رمانیدن. رماندن. رجوع به رمانیدن و رماندن شود
لغت نامه دهخدا
رم دادن
ترساندن و گریزاندن جانوران شکاری و غیره
تصویری از رم دادن
تصویر رم دادن
فرهنگ لغت هوشیار
رم دادن
((رَ. دَ))
ترساندن، گریزاندن
تصویری از رم دادن
تصویر رم دادن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لم دادن
تصویر لم دادن
تکیه دادن، لمیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
روی دادن، به وقوع پیوستن امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خم دادن
تصویر خم دادن
خم کردن، کج کردن، تا دادن، خم شدن، کج شدن، تا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رو دادن
تصویر رو دادن
روی دادن، به وقوع پیوستن امری، رخ دادن، اتفاق افتادن، پدید آمدن و واقع شدن امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دم دادن
تصویر دم دادن
فریب دادن فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
اتفاق افتادن، پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رو دادن
تصویر رو دادن
بوقوع پیوستن، واقع شدن، حادث گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ره دادن
تصویر ره دادن
اجازه دادن، وصول دادن، بار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خم دادن
تصویر خم دادن
منحنی کردن، دولا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بر بالش یا مخده یا صندلی راحتی و غیره برای تمدداعصاب و استراحت تکیه کردن لمیدن: ساعتها پای کرسی لم میداد و دل نمی کند
فرهنگ لغت هوشیار
آب کم دادن: نمیکنم گله ای لیک ابر رحمت دوست بکشته زار (بکشت زار) جگرتشنگان ندادنمی. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لم دادن
تصویر لم دادن
((لَ. دَ))
تکیه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رو دادن
تصویر رو دادن
((دَ))
گستاخ کردن، پررو کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دم دادن
تصویر دم دادن
((~. دَ))
مغرور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خم دادن
تصویر خم دادن
((خَ دَ))
کج کردن، مطیع شدن، نرمی نشان دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
اتفاق افتادن، به وقوع پیوستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
Happen, Occur, Transpire
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
se produire, survenir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
suceder, ocurrir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
לקרות , לקרות , לקרות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
terjadi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
होना , घटित होना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
gebeuren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
发生
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
succedere, verificarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
acontecer, ocorrer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
zdarzyć się, wydarzać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
відбуватися , відбуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
passieren, geschehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
происходить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
起こる
دیکشنری فارسی به ژاپنی